سلام بر مولایمان مهدی، معتکف و پرده نشین غیبت!
سه شب اومدم تو خونه ات روی فرش تو نشستم
دلشکسته دست خالی دل به الطا ف تو بستم
سه شبه با چشم گریون توی خونت در طوافم
با همه بدی که داشتم دادی اذن اعتکافم
صاب خونه دارم یه خواهش من به عنوان یه مهمون
بیاو به جان زینب دیگه رو توبر نگردون
صاب خونه بذر امیدرو تو دلم دوباره کاشتی
چگونه شکر تو گویم که تو کردی با من آشتی
مهمونی چه زود تموم شد دل من داره میگیره
مهمونت داره یه خواهش رو پای مهدی بمیره